خاطرات خانه زندگان (قسمت ۴۹)؛ “گرچه تیر از کمان همی‌گُذرَد، از کمان‌دار بیند اهل خرد”

خاطرات خانه زندگان قصّه نیست، نردبان است. نردبان آسمان. آسمانِ نهانِ درون که در ژرفا و پهناوری کم از آسمان برون نیست.

در خاطرات خانه زندگان، شخصیت‌ها، موقعیت‌ها، رفتارها و حادثه‌ها، سرگذشته‌ها و تجربه‌ها هر کدام تمثیلی در خود نهفته دارند و باید از این زاویه به آن نگریست.

«خاطرات خانه زندگان» با نکات ظریفی همنشین است که تنها با شنیدن آن، می‌توان دریافت:


از قسمت ۴۶ خاطرات خانه زندگان به بخشی از مباحثی که زندانیان سیاسی رژیم پیشین تحت تاثیر آن بودند پرداخته و تا کنون به موارد زیر اشاره داشته‌ام:

– واقعه ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲

– دیدگاه‌های موافق و مخالف آیت‌الله خمینی در زندان شاه،

– طیب حاج رضایی که ساواک می‌کوشید جا بیاندازد او و امثال او، آبشخور اعتراض مردم به حکومت بودند، و

– کاپیتولاسیون (قضاوت سپاری)

در ادامه این مباحث باید به کنوانسیون وین The Vienna Convention on Diplomatic Relations (قرارداد وین درباره روابط سیاسی) هم اشاره کنم که از قضا بعد از واقعه ۱۵ خرداد سال ۴۲ محور سخنرانی‌های آیت‌الله خمینی بود. بدون اینکه معلوم باشد دقیقاً چی هست و چی نیست.

برای بررسی و فهم بهتر قرارداد وین (در رابطه با خودمان)، پی‌گیری روابط سیاسی بین ایران و آمریکا از آغاز شکل‌گیری تا پیش از انقلاب ضرورت دارد تا به همه جوانب بحث آشنا شویم. بخصوص که آنچه آیت‌الله خمینی در مورد کاپیتولاسیون و پیمان وین می‌گفت بیشتر در اعتراض به روابط سیاسی با آمریکا بود. مبارزین و مجاهدین و همه کسانیکه با آیت‌الله خمینی مرزبندی داشتند یا نداشتند هم، روی موضوع فوق حساس بودند.

ادامه متن بعد از ویدئو:

.


روابط سیاسی بین ایران و آمریکا

در تاریخ روابط ایران و آمریکا، «جاستین پرکینز» Justin Perkins اولین آمریکایی است که بر طبق اسناد موجود به ایران آمده‌است. (سپتامبر ۱۸۳۳، شهریور ۱۲۱۲ خورشیدی)

در سال ۱۸۵۰ میلادی (۱۲۲۹ خورشیدی) امیر کبیر به «حاجی میرزا احمد خان»، مصلحت گذار ایران در استانبول دستور داد با «جورج مارشال» وزیر مختار ایالات متحده آمریکا در عثمانی درباره انعقاد قراردادی بین دو دولت وارد مذاکره شود.

این مذاکرات در ۱۹ اکتبر ۱۸۵۱ (۲۷ مهر ۱۲۳۰خورشیدی) منجر یه انعقاد عهد نامه مودت و کشتیرانی گردید. بر اساس این عهدنامه، روابط بازرگانی و کنسولی بین دو کشور برقرار شد.

روابط سیاسی بین ایران و آمریکا پس از عزل امیر کبیر هم ادامه داشت. در تاریخ ۱۳ دسامبر ۱۸۵۶ میلادی (۲۲ آذر ۱۲۳۵ خورشیدی) پیمان دوستی و بازرگانی، بین «فرخ خان غفاری» (امین الملک ایلچی) سفیرکبیر ایران در فرانسه و «کارول مسپتس»، وزیر مختار آمریکای شمالی در دربار عثمانی منعقد گردیده‌است.

به موجب ماده ۲ این پیمان دولت آمریکا از حقوق مربوط به کشورهای «کامله الوداد» most favored nation برخوردار شده که منظور همان مقررّات کاپیتولاسیون بوده‌است.

شرط دولت کامله الوداد شرطی است که وقتی در موافقتنامه یا معاهده‌ای در بین دو کشور قید شود کلیه امتیازات در نظر گرفته شده در آن موافقتنامه یا معاهده به کلیه کشورهای دوست دو کشور متعاهد هم تسری می‌یابد.


نخستین سفیر آمریکا در ایران و حاجی واشنگتن

با اینکه پیمان فوق (بین فرخ خان غفاری و کارول مسپتس) در تاریخ ۱۶ فوریه ۱۸۵۷ (۲۸بهمن ۱۲۳۵ خورشیدی) به توشیح (مُهر و امضای) ناصرالدین شاه رسید و از نظر ایران باید به آن عمل می‌شد، اما دولت آمریکا تا نزدیک به ۲۶ سال پس از آن در مورد برقراری روابط با ایران اقدامی به عمل نیاورد. تا بالاخره در تاریخ ۵ اوت ۱۸۸۲ (۱۴ مرداد۱۲۶۱) کنگره آمریکا قانون تاسیس سفارت در تهران را به تصویب رسانید و چند ماه پس از آن در ژانویه سال ۱۸۸۳ (دی ماه ۱۲۶۱) نخستین سفیر آمریکا در ایران «ساموئل گرین بنجامین» Samuel Greene Wheeler Benjami تعیین و به تهران فرستاده شد.

خاطرات وی (ایران و ایرانیان) توسط محمد علی فروغی (ذکاء الملک) به فارسی ترجمه شده‌است.

با آمدن سفیر آمریکا به تهران، دولت ایران هم نخست در سال ۱۸۵۶ «میرزا ابولحسن شیرازی»، و سپس در اکتبر ۱۸۸۸ میلادی (۱۲۶۷ خورشیدی) «حاج حسینقلی خان صدرالسلطنه»، فرزند میرزا آقاخان نوری را به عنوان نماینده رسمی به آمریکا فرستاد. وی به نام حاجی واشنگتن در تاریخ ایران ماندگار شده‌است.

گویا در روز عید قربان، در بالکن هتل والدورف-آستوریا Waldorf Astoria New York در شهر نیویورک، گوسفندی را ذبح کرده بود و بهمین خاطر به تهران احضار شد. ناصرالدین شاه خطاب به او گفته بود: «ملت چندین هزار ساله ما سخره عالمیان کردی…»

بگذریم…


مورگان شوستر و آرتور میلیسپو در ایران

از آن تاریخ (که آمریکا نخستین سفیرش را به ایران فرستاد) تا زمانیکه پادشاهی به خاندان پهلوی منتقل گردید، به دو مورد ماجرای جنجال برانگیز استخدام دو هیئت مستشاری از آمریکا بر می‌خوریم.

– نخست به ریاست William Morgan Shuster «ویلیام مورگان شوستر» ۱۹۱۱میلادی (۱۲۹۰خورشیدی) و

– مورد دیگر به ریاست Arthur Millspaugh «آرتور میلیسپو»، ۱۹۲۲ میلادی (۱۳۰۱خورشیدی)

در جریان تشدید رقابت‌های استعماری میان روسیه و بریتانیا، دولت وقت ایران، مورگان شوستر و چهار مستشار آمریکایی دیگر را برای دارایی و خزانه داری کشور استخدام کرد. وی اصلاحات گسترده مالی را به مرحله اجرا گذاشت که در رأس آن گذراندن قانونی برای تمرکز درآمد گمرکات بود. بر اساس این اصلاحات، عواید گمرکات ایران ابتدا به خزانه دولت ریخته می‌شد و سپس سهم روسیه و بریتانیا از عواید گمرکات شمال و جنوب پرداخت می‌شد، درحالیکه پیش از آن عکس این رویه بود.

اقدام شوستر موجب خشم روس‌ها شد و دولت روسیه در ۲۹ نوامبر ۱۹۱۱ به ایران اولتیماتوم داد شوستر را برکنار و از ایران اخراج کند. در ۲۴ دسامبر ۱۹۱۱ مجلس شورای ملی، تن به رای عزل وی داد.

مورگان شوستر همان کسی است که در بازگشت از کشور ما کتاب «اختناق ایران» را نوشته‌است.

بعد از مورگان شوستر، نوبت آرتور میلیسپو رسید که بار نخست در سال ۱۳۰۱ خورشیدی (۱۹۲۷ میلادی) و بار دوم در سال ۱۳۲۱ خورشیدی (۱۹۴۲ میلادی) در راس یک هیات کارشناسی وارد تهران شد و به عنوان رئیس مالیه استخدام گردید.

در سال ۱۹۲۲ (۱۳۰۱ خورشیدی) دولت تصمیم گرفت برای تامین کسری بودجه از آمریکا وام بگیرد. طبق مذاکراتی که به عمل آمد شرط گرفتن وام این بود که اداره مالیه مملکت تحت نظارت مستشاران آمریکایی قرار گیرد.

بعداً در کابینه قوام‌السلطنه قانونی از مجلس گذشت که به موجب آن آرتور میلیسپو آمریکایی با حقوق پانزده هزار دلار در سال استخدام می‌شد. خانه و اثاثیه هم با دولت بود. بعلاوه قرار بود هشت نفر دیگر آمریکایی که توسط میلیسپو انتخاب می‌شدند نیز با حقوق هفت‌هزار و پانصد دلار تا ده هزار دلار به کار گرفته شوند.

از شرح اقدامات مثبت و منفی وی می‌گذرم.

میلیسپو تا سال ۱۳۰۶ (۱۹۲۷) در ایران ماند اما از آنجا که اصلاحات مدنظر وی با منافع برخی از افراد متنفذ مغایرت داشت نهایتاً با قدرت گرفتن رضاخان و اختلاف نظر با وی از ایران رفت. اما یکبار دیگر (در زمان محمد رضا شاه) به ایران بازگشت و مجدداً برای ریاست کل دارایی انتخاب شد و با اختیارات وسیعی امور مالی و اقتصادی کشور را در دست گرفت.

خزانه‌داری، حمل و نقل، توزیع خواربار و تثبیت قیمت‌ها و حتی تعدیل اجاره‌بها در اختیار میلیسپو و ۶۰ نفر از همکارانش قرار داده شد.

عاقبت مجلس زیر فشار افکار عمومی در ۸ ژانویه ۱۹۴۵ (۱۹ دی ۱۳۲۳) قانونی مبنی بر سلب اختیارات فوق العاده میلیسپو گذراند و سپس دولت اقدام به برکناری وی و اخراج از ایران کرد.

ترتیب استخدام آرتور میلیسپو و گروه مستشاران زیر نظر او هر دوبار (چه در دوران احمدشاه قاجار و چه در زمان محمدرضاشاه پهلوی) هنگامی داده شده که میرزا احمد قوام، قوام السلطنه به عنوان نخست وزیر خدمت می‌کرده‌است.

اولین دسته از نیروهای نظامی آمریکا هم تحت عنوان «میسیون نظامی ایران» در آذر ۱۳۲۱ زمان نخست‌وزیری قوام وارد ایران شدند. این عده غالباً از دسته مهندسی ارتش آمریکا بودند و عملیات حمل مواد و اداره راه‌آهن را در جنوب از انگلیس تحویل گرفتند.

جدا از میلیسپو، دو هیأت مستشاری دیگر هم به تهران آمدند. یکی به ریاست «سرلشکر جان گریلی» برای تجدید سازمان ارتش و دیگری به ریاست «سرهنگ نورمن شوارتسکف» Herbert Norman Schwarzkopf برای نوسازی ژاندارمری.

نورمن شوارتسکف از افسران عالیرتبهٔ سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و از چهره‌های پشت پردهٔ کودتای ۲۸ مرداد بود. پسرش هم فرماندهی نیروهای ائتلاف بین‌المللی علیه عراق در سال ۱۹۹۱ را بعهده داشت.

دو هیأت مستشاری که گفتم پیش از آنکه اجازه استخدام‌شان در مجلس شورای ملی تصویب شود به دعوت دولت وارد تهران شده کار خود را آغاز کردند.


هوارد باسکرویل و نورمن شوارتسکف

تنها افراد بدنام و اطلاعاتی مثل نورمن شوارتسکف به ایران نیامدند، «هوارد باسکرویل» Howard Conklin Baskerville را هم داریم که تندیسی از او تحت عنوان شهید در خانهٔ مشروطهٔ تبریز نصب است.

باسکرویل معلم آمریکایی مدرسه مموریال (مدرسه مبلغین مذهبی فرقه پرسبیتری) در تبریز که در مدرسه تاریخ عمومی درس می‌داد، پس از جانباختن دوست نزدیکش سید حسن شریف‌زاده به مشروطه‌خواهان پیوست و گفت تنها فرق من با این مردم، زادگاهم است و این فرق بزرگی نیست.

باسکرویل براثر شلیک گلوله‌ای به سینه‌اش در دم جان باخت و مردم تبریز در تشییع جنازه وی سنگ تمام گذاشتند و او را با شکوه بسیار به خاک سپردند و شیخ محمد خیابانی از او به نیکی یاد کرد.

برگردیم به هیئت‌های مستشاری

در دولت علی سهیلی که پس از محمد علی فروغی نخست وزیر شده بود، ورود هیأت‌های مستشاری ادامه داشت و آنان از معافیت‌های مالیاتی و امتیازات کاپیتولاسیون برخوردار شدند.

از قضا در همین دوره که علی سهیلی سر کار بود، (۵ آذر ۱۳۲۲) قراردادی یک ساله درباره مستشاران نظامی آمریکایی در ایران با هدف بازسازی و مدرن کردن ارتش ایران امضا شد.

کمی بعد نیروهای ارتش آمریکا با عنوان ماموریت فرماندهی خلیج فارس Persian Gulf Command وارد کشور ما شدند و پرشن کریدور The Persian Corridor بر سر زبان‌ها افتاد


پرشن کریدور ‌The Persian Corridor

پس از آغاز جنگ جهانی دوم در ۹ شهریور ۱۳۱۸ (۱ سپتامبر ۱۹۳۹)، ایران بی‌طرفی خود را اعلام کرد، اما ارتش متفقین به بهانهٔ حضور جاسوسان آلمانی در ایران کشور ما را اشغال کردند.

 سوم شهریور ۱۳۲۰ نیروهای شوروی از شمال و شرق و نیروهای بریتانیایی از جنوب و غرب، از زمین و هوا به ایران حمله کردند و شهرهای سر راه را اشغال نموده به سمت تهران پیش رفتند. چندی بعد نیروهای آمریکایی نیز به اشغالگران پیوستند. ارتش ایران به سرعت متلاشی شد و رضاشاه با فشار متفقین ناچار به استعفا گشت.

با تصمیم اشغالگران راه‌آهن سراسری ایران برای انتقال کمک‌های نظامی از جنوب ایران به پشت جبهه شوروی، مورد استفاده قرار گرفت و پرشن کریدور بر سر زبان‌ها افتاد. پرشن کریدور راهی بود از شمال به جنوب ایران برای رساندن مهمات و دیگر ابزار جنگی از خلیج فارس تا دریای خزر و سپس از آنجا به روسیه

با اشغال نیروهای بیگانه که با یک تبانی تاریخی به میهن ما تاختند، ایران مجبور شد پروانه استفاده از راه‌های کشور و سیستم مخابراتی کشور را به آنان واگذار کند، نیروی کارگر و ابزار مورد نیاز را هم برایشان فراهم آورد و مطبوعات سانسور شود تا مردم ستمدیده ایران از اشغال و استفاده از منابع کشورشان بی‌خبر بمانند.


قراردادهای دوجانبه و محرمانه

دولت آمریکا پس از اشغال کشورمان یکسری قرارداد دوجانبه و محرمانه با دولت ایران بست.

به موجب این قراردادها که آخرین آن در تاریخ ۶ اکتبر ۱۹۴۷ (۱۳مهرماه ۱۳۲۶) در کابینه قوام‌السلطنه به امضا رسید، به مستشاران و کارکنان گروههای نظامی آمریکا در ایران انواع مصونیت‌ها و امتیازها داده شد.

درواقع دولت با انعقاد پیمان محرمانه نظامی با آمریکا، به مستشاران نظامی آن کشور حق انحصاری دخالت در ارتش ایران را داد.

قرارداد مزبور بین «محمود جم» که وزارت جنگ را بر عهده داشته، به نمایندگی از سوی دولت ایران و «ژرژ آلن» George Venable Allen سفیرکبیر آمریکا به امضا رسیده‌است.

رادیو لندن خبر بستن قرارداد محرمانه نظامی ایران و آمریکا را پخش کرد و سفارت شوروی علیه ایران دست به اعتراض زد. انگلیسی‌ها از آرشیو ثبت قراردادهای سازمان ملل، موضوع را به صفحه‌های روزنامه‌ها کشاندند و در پیامد آن سقوط دولت قوام‌السلطنه کلید خورد.

از اسناد محرمانه وزارت خارجه آمریکا و منابع دیگر چنین برمی‌آید که قرارداد مزبور تا تاریخ ۲۰ مارس ۱۹۴۹ میلادی (۲۹ اسفندماه ۱۳۲۷) به قوه خود باقی بود، اما دولت ایران در صورت تمایل می‌توانست برای تمدید آن پیشنهاد و دولت آمریکا نیز موظف بود که اقدام نماید.

بر همین اساس اعلام تمایل ایران به تمدید قرارداد (پیش از تاریخ ۳۰ شهریورماه ۱۳۲۷) در زمان نخست وزیری عبدالحسین هژیر، توسط سپهبد امیراحمدی انجام شده‌است.

آخرین مهلت برای درخواست تمدید قرارداد گفته‌شده، پیش از شهریور ۱۳۳۱ و زمان امضای تمدید آن، ۲۹ اسفند ۱۳۳۱ (۲۰ مارس ۱۹۵۳) بود و بنا بر مقررات هر دو کار را نخست وزیر وقت، یعنی دکتر محمد مصدق به انجام رسانده‌است.

روابط سیاسی بین ایران و آمریکا در سالهای اولیه دهه ۱۳۲۰ آنچنان حسنه بود که Wallace Murray «والاس موری» وزیر مختار آمریکا در تلگرامی به وزارت خارجه آمریکا نوشت «ما به زودی در وضعیتی قرار خواهیم گرفت که عملاً ایران را اداره خواهیم کرد.»

گفته می‌شود محمدرضاشاه پهلوی در آغاز پادشاهی خود تا چندین سال نفوذی در کابینه‌های وقت و در تعیین سیاست و اداره امور کشور نداشته، و در دادن مصونیت قضایی نا محدود به مستشاران آمریکایی، دارای دخالتی تعیین‌کننده نبوده‌است. اینگونه نیست. ماهی از سر گنده گردد نی ز دُم

صاحب علّه و کماندار اصلی پادشاه بود و در تحلیل نهایی مسؤول نخست خود اوست.

گرچه تیر از کمان همی‌گذرد

از کماندار بیند اهل خرد


در قسمت بعد به قرارداد وین می‌پردازم

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

یازده − 3 =