مهرانگیز کار؛ “اسمش عصیان است؛ در ستایش شهامت”

مهرانگیز کار؛ هنگامی که قره العین حجاب از سر برگرفت، نخستین مردانی که خروشیدند، هم اندیشان خود او بودند: جمعی از بابیان

هنگامی که فروغ فرخزاد در دورانی از حکومت پهلوی دوم و در بحبوحه ی تظاهرات تجدد گرایانه در تهران، شاعرانه و صادقانه سرود: “گنه کردم گناهی پر ز لذت  در آغوشی که گرم و آتشین بود” ، خودی های مطبوعات و شاید برخی هموندهای شاعر و چه بسا جرگه های مهم فرهنگی، سخت برآشفتند و روسبی اش نامیدند.

هنگامی که منیره گرجی تنها زن پیرو خمینی که وارد مجلس خبرگان شد، خواست سخنان حق بگوید، در مجلسی یک دست مردانه که منیره تنها زن آن بود، مردان یا بر او شوریدند یا نادیده اش گرفتند، چندان که پشت دست خود را داغ کرد و با سیاست وداع گفت.

و اینک که چهارده زن ایرانی درون کشور، بیخ گوش شلاق به دست های یاوه گو و دادگاههای عهد عتیق با قضات دست نشانده ی سپاه پاسداران و اطلاعات قوه قضائیه و زیرمجموعه های نورچشمی رهبری، عصیان کردند و مستقیم رفتند توی دهان شیر و فریاد زدند که شاخ حکومت باید اول قطع بشود تا پس آن گاه فکری به زندگی آشفته مان بکنبم، همه بر جای میخکوب شدند و با هر طرز فکر که  این زنان را قضاوت کردند، نتوانستند شجاعت شان را منکر بشوند.

بنابراین در چند جمله ای که یادداشت را با آن آغاز کرده ام، تفاوت عمده ای در بافت اجتماعی ایران می بینیم و آن این است که همه از طبقات گوناگون، پذیرفته اند که در این چهار دهه ی نکبت بار، زنان به صورتی کاملا آشکار و به خصوص به انگیزه ی وهنی که با اعلام حجاب اجباری خمینی متوجه شان شده است، بیش از مردان در میدان  نبرد “سبک زندگی” حاضر بوده اند و دخترانی که همین زنان تربیت کرده اند، هم اکنون موی دماغ حاکمانی شده اند که زیر نام انقلاب ، کشور را اشغال کرده و با ترس و ارعاب و حبس و شکنجه و کشتار، به اشغال ادامه داده اند و شاید امید بر جاودانه شدنش دارند.

۱۴ زن، بی سلاح ، سینه را در برابر رژیمی جنایتکار سپر کرده اند و به نمایندگی از میلیونها زن که از این نظام فاسد ضربه خورده اند، استعفای علی خامنه ای رهبر با اختیارات مطلق را و قانون اساسی عقب مانده اش را که میراث چرکی است از انقلابی ارتجاعی، خواستار شده اند. این زنان تکیه گاهی سوای دل بزرگ خود ندارند، دشمن از نگاه آنها درون ساختار نظام جمهوری اسلامی که مهیا برای پذیرش هر دشمنی است لانه کرده است. زن ها شجاعانه دست شان را توی سوراخ مارهای غاشیه برده اند. خوب می دانند مارهای خفته در لانه ها که این حرکت و نظائر بعدی اش را منتظر نبوده اند، نیش می زنند. مار که تدبیر و تدبر ندارد تا بردباری کند. می زند. سم می پاشد، دور انسان حلقه می زند و می کشد. اما گاهی انسان هائی که چم و خم مار را در طول زمان همزیستی با او یاد گرفته اند، کله ی مار را نشانه می روند. نقطه ی جریان زهر را کور می کند. زبان مار نیش می زند، البته، ولی زهر ندارد. خنثی است. دردش زیاد است. اما کشنده نیست.

تازه ماجرائی آغاز شده که برای همیشه بر اعتقاد به ضعیفه بودن زن در فرهنگ زمامداران دینی- سیاسی ایران ریشخند می زند. زن ایرانی از این نقطه ببعد که عصیان کرده، دیگر اصلا تابع مقررات دیه و قصاص نیست تا به نصفه نیمه بودن دیه و خون بها اشکال بگیرد. بیش از این ها را نشانه رفته است. کله ی مار را. حتی به تن مار کاری ندارد. می داند کله که کنده شد، پوستی از تن باقی می ماند و درس عبرتی در تاریخ مبارزاتی ایران. مصداق “ماهی از سر گنده گردد، نی زدم”

زنان در این چهار دهه تک تک، گروه گروه، کمپین در کمپین با مهاجمان به حقوق انسانی شان در چالش بوده اند. جدی تر از دوران های دورتر از انقلاب اسلامی. اما این بار بی شوخی برنامه ی “تغییر” را طراحی کرده اند. سرکوب سرنوشت بی تردید شان است. اما تاثیرگذاری و سرعت بخشیدن به تغییر هم سرنوشت بی تردید حکومتی است که از سر گندیده است. یک چنین حکومتی که پایدار نیست.

خستگی بی حد و حصر شده.  بیانیه ی اخیر در تداوم خستگی ۴۰ ساله به شدت رنگ عصیان  دارد.

زنان مدرن و تجددگرا وقتی به میدان انقلاب رفتند و با انقلابیون اسلامی همسو شدند، مردان انقلابی روی سرشان گلاب پاشیدند تا در صحنه بمانند.

زنان مدرن و تجددگرا وقتی نشستند پای صحبت خمینی از زبان او شنیدند که در اسلام زنها بیش از مردها آزادی دارند.

وقتی او را بر تخت نشاندند و رفتند در انبوه جمعیت و انگشترش را بوسیدند، دستش را پیش آورد.

به فاصله ی کمتر از یک ماه حجاب اجباری شد. معاشرت دوستانه با مردان شد فعل حرام، صدای پای زنانی که کفش پاشنه بلند می پوشیدند گفته شد که غریزه جنسی مردان را تحریک می کند، بلند خندیدن زنان تحریک آمیز اعلام شد، دست دادن زنان با مردان مصداق فعل حرام را پیدا کرد. زنان از خواندن و رقصیدن و بزم آرائی و همه ی آن چه به خواسته ها و خواهش های عاطفی و نیازشان به شادمانی خط و ربط داشت ممنوع شدند. مردان گمنام ترانه های مشهور خواننده های زن را اجرا کردند و نوارشان را گذاشتند در چلوکبابی ها تا مردم حال کنند. و هزاران بامبول دیگر در آوردند تا جنس زن را سکه ی یک پول کنند. از آسمان و زمین بروشورها و پوسترهای تبلیغات اسلامی که بخش عمده ای از پول و درآمد مردم را بلعیده و همچنان می بلعد دیوارهای شهر و روستا را پوشش داد. بیلبوردها بالا رفت تا فقط و فقط تلقین کند که زن در یک صورت احترام دارد. در صورتی که با حجاب و تو سری خور باشد. بچه شیر بدهد. اطاعت کند از شوهر، جیک نزند. جهادش هم “شوهرداری” است. از طرفی بنیاد شهید یک فرم می گذاشت در برابرجوانهائی که به جنگ می رفتند تا بنویسند و امضا کنند که تنها وصیت شان سفارش به مراعات حجاب از سوی خواهران است و اصلا برای حفظ حجاب رفته اند به جنگ صدام. قرار شد همه جا هم تاکید کنند که شهید گفته اعتبار حجاب زنان پررنگ تر از خون من است.

خلاصه شهید را هم که رفته بود جنگ تا خاک را از اشغال نجات بدهد، خرج کردند تا “یا روسری، یا توسری” را جا بیندازند. به میهمانی های خانوادگی هم ریختند و کلی دزدی کردند و کلی برای مردم صدمات حیثیتی و مالی ایجاد کردند.  از حوصله ی این یادداشت خارج است که با زنها چه کردند و چه می کنند.

به قانونگذاری که رسیدند شدند بدلی های شیخ فضل الله نوری. زدند به سیم آخر و هر چه غل و زنجیر در فقه بود بیرون کشیدند و تبدیل کردند به قانون. شیخ فضل الله نوری روحش زنده شد و دوباره جان گرفت. پارلمان شد دکان شیادان تا همان “مشروعه” خواهی شیخ را احیا کنند. هرچه قید و شرط بود بار زنان کردند و در پاسخ گفته اند و همچنان می گویند: مهریه می دهیم، نفقه می دهیم، پس ما رئیسیم و…

حال آن که بخش بزرگی از زنان ایرانی که به ظاهر ساکت اند، تا نیمه شب غذا می پزند و ظرف غذای همسر و بچه ها را برای ناهار فردا پر می کنند و خودشان هم با آنها صبح زود راهی محل کار می شوند. بخش بزرگی هم نه تنها به سبب تحریم ها و بحران اقتصادی، بلکه به سبب علاقه ی وافر آقای خامنه ای به خانه نشینی و فرزندآوری زن ها و به موجب قانون تعالی جمعیت که به فرمان وی تصویب شده است، از بیکاری رنج می برند و نمی دانند چگونه کمک خرج خانه بوده و به همسر خود در تامین هزینه کمک کنند.

مجموعه های قوانین ایران، به شدت حقوق زنان را به بردگی نزدیک کرده. به زنان مانند مجرم بالفطره نگاه می کند. به مردان مانند انسان های بالغ و عاقلی که باید این موجودات را کنترل کنند.

قوانین خانواده، ارث، مجازات اسلامی، مقررات ناظر بر مطبوعات، حوزه ی نشر، هنر و سینما و تئاتر و ورزش با ایران و جهان امروزی در تعارض است. این قوانین از ۴۰ سال پیش با فرامین خمینی با واسطه گری مجلس و شورای نگهبان تصویب شد و اینک ۳۰ سال است به فرموده ی علی خامنه ای با واسطه گری مجلس و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام از تصویب می گذرد. در این وانفسای حقوق زن، بیانیه آب گوارائی است که زنان تشنه لب به آن نیاز دارند. اما و اگرهای اجرائی آن بسیار است. اما اعتبارش در اثرگذاری بر نگاه سیاسی و تاریخی حاکم بر ایران امروز بی مانند است. ۱۴ زن از جان و امنیت گذشته و بر نظامی که چالشگری زنان را تحمل نمی کند، شوک وارد کرده اند. به روشنی گفتند که از شما با آن که بسیار بی رحم و ترسناک هستید نمی ترسیم و چاره را در این می بینیم که قدرت فردی صاحب اختیار ما نباشد. قدرت مطلقه با نزاکت برود، با همان نزاکتی که وقتی او را نامزد ولایت فقیه کردند صادقانه گفت: وای به حال کشوری که من ولی فقیه آن بشوم!

سفره ی غارت و فساد باید در این نقطه از تاریخ ایران جمع بشود. زنان در این باره به وظیفه عمل کرده اند و از هیس هیس محافظه کاران و اصلاح طلبان به جان آمده اند. اندرزها به مدارا و سکوت و حرکتهای میلی متری بی اعتبار شده. تاکید بر این که هیجان سازی نکنید تا کار به سامان برسد، ارزش از دست داده و از شور و امید کاسته است. فقط قلب های مرده می توانند تپش نداشته باشند و با زندگی عاشقی نکنند. قلب های زنده تپنده اند و دوستدار تغییر.

البته باور نمی کنیم که این حکومت متجاوز به حقوق مردم آسان فروبریزد، ولی این را هم محال می دانیم که بدون خطر کردن و بدون شکاف انداختن در صخره ی قدرت مطلقه، بحث های حقوقی و رفع تبعیض توانائی جاری شدن داشته باشد.

اینک با تجربه ای سخت و دراز مدت، زنانی با پیشینه های متفاوت صدای عصیان خود را در جهان پراکنده اند.  چگونگی برخورد با آنها اگر خشونت بار باشد، این صدا قدرت و قوت بیشتری می گیرد. بی تردید این ۱۴ نماد شجاعت، قیمت گزافی خواهند پرداخت، ولی امضاها میلیونی می شود و در پی آن تحول تاریخی حقوق زن را سرعت می بخشد. زنان امضا کننده ی بیانیه، محور را حقوق زن قرار داده اند، بی آن که سرنوشت کل کشور را نادیده گرفته باشد. این نیز بر اعتبار ملی بیانیه افزوده است.

منبع: «ایران وایر»

اشاره: مسوولیت محتوای نوشتارها و مقاله‌های ارسالی، بر عهده نویسنده است و گذار (سامانه دموکراسی و داد)، دیدگاه‌ها و آرای مطرح شده در محتوای مطالب را ارزش‌گذاری نمی‌کند. هدف این سامانه مهیا کردن تریبونی آزاد برای بیان آرا و دیدگاه‌های مختلف در راستای گذار از حاکمیت اسلامی به دموکراسی است.

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

چهار − 3 =