رشد فزاینده خودکشی، نمادی از گسترش اعتراضات فردی‎ پانته‌آ بهرامی

آمار خودکشی در سه ماهه نخست سال ۹۹ نسبت به سال پیشین خود افزایش معنی‌داری در کمیت داشته است. این آمار افزایش فزاینده ۲۳ درصدی را نشان می‌دهد. از نظر کمی در مدت کوتاه ده روز، زنجیره‌ و استمراری در نقاط مختلف ایران داشته است. خودکشی‌ها نه تنها در محل کار و محیط بیرون، بلکه در انظار عمومی به عنوان نماد اعتراض نیز بوده‌اند. خودکشی در مواقعی که آگاهانه به عنوان نماد اعتراض صورت می‌گیرد، نقطه‌ای است که فرد همه راه‌های گفت‌وگو برای حل مسالمت‌آمیز مشکل خویش را بسته می‌بیند و به خشونت برای فراتر کردن صدای خود دست می‌زند. به ویژه در کشورهایی با حکومت‌هایی تمامیت‌خواه که فرد همه عرصه‌های مبارزه و راهکارهای جمعی از جمله اتحادیه‌ها، تشکل‌ها را بسته می‌بیند و خشونت ارکان قدرت و نهاد‌های امنیتی را مقابل خود حس می‌کند و حتی درهای قوه قضاییه را نیز بسته می‌یابد، دست به خودکشی اعتراضی می‌زند. نمونه‌های مختلف در طول حیات جمهوری اسلامی ایران وجود دارد، ازخودسوزی نیوشا فرهی تا هما دارابی، از خود به آتش کشیدن یونس عساکره تا سحر خدایاری، نمونه‌های خودکشی‌های اعتراضی است. هرچند هم که حکومت انگ روان‌پریشی و بیماری روحی به آن‌ها بزند، اما واقعیت این است که این نوع خودکشی‌ها بیان مخالفت و دادخواهی برای تغییر وضعیت موجود است. علت این خودکشی‌ها متفاوت است؛ از فقر و فلاکت، تا اعتراض به دخالت‌ حکومت در سبک زندگی و حجاب اجباری.

آمار فزاینده خودکشی

هر سال ۵ درصد به آمار افرادی که در کشور خودکشی می‌کنند اضافه می‌شود. استان‌های غربی پیشتاز این آسیب اجتماعی هستند. این گفته مریم عباسی‌نژاد، مدیر برنامه پیشگیری از خودکشی دفتر سلامت روان، در شهریور ۹۸ است. طبق آمار رسمی سال ۹۷، میزان اقدام به خودکشی صد هزار مورد بوده است. پژوهشگران رشته علوم اجتماعی که آمار خودکشی در ایران را طی سال‌های ۹۴ تا ۹۸ بررسی کرده‌اند، از افزایش ۶۰ درصدی و آمار سالانه ۱۵ درصدی می‌گویند و رشد این آمار، بسیار نگران‌کننده است.

آمارها نشان می‌دهد که خودکشی‌ها در گذشته بیشتر میان نوجوانان تا بزرگسالان بین سال‌های ۱۵ تا ۴۵ بوده است، اما امروز روش‌های خودکشی‌ جدیدتر است و دامنه آن به سنین پایین‌تر، از جمله کودکان، نیز کشیده شده است. از جمله در فروردین سال ۹۹ زینب، دختربچه یازده‌ساله ایلامی، به دلیل فقر دست به خودکشی زد. خانواده او نیز به دلیل فقر مجبور شد جسد را در نه در قبرستان، بلکه در خانه ۲۰۰ متری خود به خاک بسپارد. مسئولان نیز به جای توجه و پر کردن شکاف طبقاتی و فقر، زخم بر خانواده قربانیان می‌زنند. برای مثال، با این که زینب کودکی بیش نبود، خودکشی او را محصول بیماری روحی اعلام کردند.

رابطه معنادار خودکشی و شاخص فلاکت

جمع نرخ بیکاری و نرخ تورم، شاخص فلاکت نامیده می‌شود که نشانگر وضعیت اقتصادی کشور است. شاخص فلاکت در سال ۹۸ بدترین میزان در ربع قرن اخیر است و به رقم ۵۲ درصد رسیده است.

معاون پزشکی و آزمایشگاهی سازمان پزشکی قانونی اعلام کرد که پنج هزار نفر در سال ۹۸ جان خود را بر اثر خودکشی از دست داده‌اند. به گفته وی، بیشترین جمعیت آماری متعلق به استان‌های کهگیلویه و بویراحمد، ایلام و کرمانشاه، و کمترین میزان مربوط به خراسان رضوی و سیستان و بلوچستان است.

در کنار مشکلات اقتصادی و مالی، به دلیل نداشتن جایگزین برای پدیده‌های بی‌شماری که فرد به دلیل سرکوب نظام‌مند حکومتی برایش راه حل جمعی نمی‌یابد، شاهد رشد میزان خشونت و بروز رفتارهای ناهنجار و خشن، هم درون هسته‌های خانواده و هم در جامعه هستیم. خودکشی و افزایش آن نیز معلول خشونت نهادینه شده‌ای است که هم از زاویه اقتصادی و هم از ارکان قدرت و نهادهای امنیتی و پلیسی بر جامعه تحمیل می‌شود. اکنون با بروز بحران اقتصاد جهانی، تحریم‌ها، فساد و رانت‌خواری حکومتی، اقتصاد روبه فروپاشی کشور، و نیز شیوع کرونا، زندگی مردم بیش از پیش با مشکلات عدیده روبه‌رو شده است. رشد سریالی خودکشی در ایران بسیار نگران‌کننده است. به همه این معضلات، باید افسردگی و ناامیدی نسبت به آینده را نیز افزود. اگر در آبان ماه ۹۸ نام چهار استان به عنوان شاخص فلاکت برده می‌شد، امروز منطقه‌ای نیست که با بحران اقتصادی و بن‌بست سیاسی روبه‌رو نباشد. همه این نشانه‌ها می‌تواند روند خودکشی در ایران را به طرز فزاینده‌ای افزایش دهد.

خودکشی اعتراضی

استیصال و نیافتن راه حل برای معضلات جامعه، از جمله فقر، بیکاری، و سرکوب‌ سبک شخصی زندگی (برای مثال حجاب اجباری)، گروهی را مجبور به یافتن راه‌های فردی برای بیان مخالفت، دادخواهی و تغییر وضع موجود کرده است.مقایسه دو خودکشی اعتراضی در ایران و تونس نشان از واکنش‌های اعتراضی – فردی دارد که به نتایج متفاوتی منجر شد. یونس عساکره، دستفروش، در سال ۹۲ در اعتراض به مصادره چندباره دکه میوه‌فروشی‌اش، در مقابل شهرداری خوزستان خود را به آتش کشید و در بیمارستان درگذشت؛ فریادی که هرگز شنیده نشد. جامعه ایران در مقابل این فریاد دادخواهی سکوت کرد و هیچ واکنش درخوری نشان نداد، و حتی در رسانه‌ها نیز بازتاب گسترده‌ای نیافت. صدای اعتراض طبقات فرودست، زمانی که فردی دست به اعتراض می‌زند، نیز کمتر شنیده می‌شود. در مقابل، سرنوشت همکار او در تونس شکل دیگری یافت. محمد بوعزیزی اهل تونس، در دسامبر ۲۰۱۰ به سبب ممانعت پلیس از ورود گاری میوه‌فروشی او به داخل بازار و مصادره کالاهایش، خود را مقابل ساختمان شهرداری به آتش کشید. دیر آمدن آمبولانس و عدم دخالت به موقع پلیس، چنان خشمی برانگیخت که نهال «بهار عربی» را کاشت و موجب اعتراضات سراسری در آن کشور و برخی از دیگر سرزمین‌های عربی شد. این که چرا جوامع، واکنش‌های متفاوت به این فریادهای دادخواهی و الگوهای رفتارهای اعتراضی نشان می‌دهند، نیاز به ارزیابی روانشناختی اجتماعی جامعه دارد. اما آن چه روشن است، آن جا که راهکارهای جمعی از سوی حکومت به شدت سرکوب می‌شود، اعتراض در ابعاد خشونت‌آمیز دیگری خود را نشان می‌دهد و خودسوزی و خودکشی، از نمونه‌های این خشونت است. بنابراین، صورت مسئله قابل پاک شدن نیست.

خودکشی‌های اعتراضی زنان

یکی از الگوهایی رفتاری در زنانی که قربانیان خاموش تبعیضات طبقاتی و جنسی هستند، خودسوزی است. تازه‌ترین نمونه آن که هنوز در خاطره‌ها مانده است، خودسوزی سحر خدایاری، ۲۷ساله است. او به دلیل پرونده قضایی خود در پیوند با ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه‌ها دست به خودسوزی زد. سحر متولد استان چهارمحال بختیاری و ساکن قم، از خانواده‌ای مذهبی و دارای لیسانس کامپیوتر و مترجمی زبان بود. او به سبب هواداری از آبی‌پوشان تیم استقلال، به «دختر آبی» معروف شد. پرونده او نیز هنوز هم دقیقا روشن نیست. در سال ۹۷ چند روز در بازداشتگاه بود تا خانواده‌اش بتوانند وثیقه ۵۰ میلیون تومانی فراهم کنند. به گفته خواهرش، رفتار او پس از آزادی بسیار تغییر کرده بود و خیلی ناراحت و گوشه‌گیر شده بود. این که چه بلایی در بازداشت بر سر او آمده بود، از ناگفته‌های حکومتی است. سخنگوی قوه قضاییه بعدا اعلام کرد که او در بازجویی‌ها به ارتکاب جرایمی که به او منتسب شد، اعتراف و ابراز ندامت کرده بود؛ برخوردی تکراری از سوی قوه قضاییه. خودسوزی سحر، اعتراض به گفتمان بی‌عدالتی نهادینه شده در قوه قضاییه و تلاش فردی برای تغییر وضعیت موجود بود.

خودسوزی زنان در جمهوری اسلامی ایران تاریخی طولانی دارد. در اسفند ماه ۱۳۷۲، هما دارابی، پزشک و از فعالان جبهه ملی، در میدان تجریش حجابش را از سربرداشت، ابتدا روسری، و سپس خود را به آتش کشید. او به اتهام بدحجابی از دانشگاه اخراج، و مطبش تعطیل شده بود. در مراسم بزرگداشت او، پروانه فروهر، دوست سالیان دراز او که بعد‌ها خود در قتل‌های زنجیره‌ای طعمه سازمان امنیت شد، گفت: «مبارزه برای هما آیین بود، ایمان بود و این مبارزه در هر فرازی از زندگی او در جایگاه ویژه‌ای قرار گرفت. آن جا که همه راه‌ها بسته شد، زندگی را به پیکار خواند.» اعتراض زنان در شکل خودسوزی و خودکشی، در همه زمینه‌ها، از فقر و نابرابری گرفته تا سبک زندگی و تبعیض جنسیتی، در برابر سرکوب حکومت  و فشار مردسالاری، به صورت فردی ادامه پیدا می‌کند.

منبع: INDEPENDENT PERSIAN

 

بدون دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

سیزده + 10 =

خروج از نسخه موبایل