جنبش جلیقه زردها در فرانسه

بیژن رستگار؛ به‌خاطر بیاوریم که رئیس جمهور فرانسه، امانوئل ماکرون، در چه شرایطی انتخاب شد. در این رابطه مقاله ‌ای در آذرخش آمد که به‌تفصیل شرایط آن زمان و آن انتخابات را تشریح کرد. به‌طور خلاصه، در یک شعبده بازی انتخاباتی، به زور تبلیغات وسایل ارتباطات جمعی که همگی در چارچوب خصوصی سازی توسط بنگاههای بزرگ اقتصادی فرانسه خریداری شده اند و نیز با ایجاد ترس از تصرف قدرت توسط یک جریان راست افراطی (جبهۀ ملّی “لوپن” با گرایش‌های فاشیستی)، آقای ماکرون با تعداد کمی آرا انتخاب شد. ایشان که از کارگزاری در بانک روتچیلد به پست وزارت اقتصاد در دوران ریاست جمهوری هولاند دست یافته بود، از همان اولّین روزهای ریاست جمهوری‌اش، سعی نمود همان سیاستهای نئولیبرالی دولت‌های قبلی را با توانی هر چه بیشتر و این بار با تکیه بر نیروی جوان به‌کار گرفته شده در دولت و پارلمان به‌سرعت به‌اجرا درآورد. چنین بود که به درهم شکستن تمامی ساختارهای اقتصادی فرانسه پرداخت. ابتدا مالیات بر ثروت‌های زیاد را حذف کرد و قانون کار را علیه کارگران و به‌نفع کارفرمایان تغییر داد و آنگاه یک عوارض بر همۀ در آمدها بست که البته بیشتر بر دوش مردم کم درآمد (زحمت‌کشان و بازنشسته‌ها) سنگینی می‌کند و برای بانک‌ها و بنگاه‌های بزرگ اقتصادی امکان فرار از آن‌ها وجود دارد. سپس، کمک هزینۀ مسکن و همۀ دیگر کمک های اجتماعی را کاهش داد. ده ها هزار کارمند دولت را بیکار یا اخراج کرد و قوانین جدیدی گذراند که دست کارفرمایان را در اخراج کارگران باز گذاشت. مدت استفاده از بیمۀ بیکاری را کوتاه کرد، تاکسی ها و آمبولانس ها و همۀ وسایل حمل ونقل را به بهانۀ مدرن سازی به‌دست شرکت‌های چند ملّیتی نظیر “اوبر” سپرد و این شیوه را تا آنجا که میتوانست به‌سایر بخش‌های فعّالیت اقتصادی گسترش داد. حتی، آرایشکران و دندان پزشک‌ها و پزشک‌ها نیز از تجاوز به‌حریم خود مصون نماندند. در عوض قانون مالیات بر ثروت‌های بزرگ را ملغی کرد و میلیاردها دلار نیز به‌شرکت‌های بزرگ کمک نقدی داد به‌این شرط که که کارفرمایان “قول شرف” بدهند که کار ایجاد خواهند کرد ! بدین ترتیب قدرت خرید بخشهای گسترده‌ای از زحمتکشان و بیکاران و بازنشستگان بدلیل افزایش تورم واقعی و عدم افزایش دستمزدها به‌شدت سقوط کرد.

قانون اساسی جمهوری پنجم فرانسه که در زمان جنگ آزادی بخش الجزایر نوشته شده بود، حداکثر قدرت را به رئیس جمهور داد حال آنکه مسئول و پاسخگو نه او بلکه نخست وزیر است همچنین بندهائی دارد که به‌رئیس جمهور اجازه میدهد هر زمان که فکر میکند قانون مورد احتیاجش را که نمی تواند به‌آسانی و به‌سرعت از تصویب مجلس بگذرد، با یک فرمان خودش تصویب کند. آقای ماکرون از همان زمان به‌قدرت رسیدنش اکثر قوانینی که با مخالفت از پائین روبرو میشد را از طریق فرمان و بدون بحث در مجلس به‌مردم حقنه کرد. هر زمان هم اگر مقاومتی می‌شد دولت اعتنائی نمی‌کرد و اعتراض کننده‌ها را نیز آنقدر به‌حال خود رها می‌کرد تا خسته شده و از مقاومت دست بردارند.

آخرین شاهکار آقای ماکرون بالا بردن ناگهانی بهای گازوئیل است که تقریباّ سی سانتیم به‌قیمت آن اضافه شد. این افزایش ناگهانی موجب واکنش سریع مردم زحمت‌کش فرانسه شد. این مردم اعم از کارگر، دهقان یا کسانی که در بخش های مختلف اقتصاد فعالیت دارند، به‌علت گرانی هزینۀ مسکن در مراکز شهرها، اکثراً به‌حومه های شهر و بعضاً به‌نواحی بسیار دور نقل مکان کرده اند و برای فعالیت اقتصادی خود اجبار دارند با اتومبیل هائی که اغلب گازوئیلی است ( زیرا سالها بهای گازوئیل از بنزین بسیار پائین تر بود و خریدن اتومبیل گازوئیلی صرفه بیشتری داشت) به‌مراکز شهری بیایند که اکثریت فعالیت اقتصادی را در خود متمرکز کرده اند. بعلاوه در شهرها و روستاهای دور افتاده، به‌علت بسته شدن اکثر راه‌آهن‌های بین شهری، تنها وسیلۀ ارتباطی مردم همان اتومبیل گازوئیلی است. علاوه بر همۀ اینها، استفاده از گازوئیل (مازوت) برای گرم کردن ساختمانهای مسکونی نیز بسیار رایج است. این افزایش قیمت، آخرین رمق مردم که قادر به تأمین زندگی خود تا آخر هر ماه نیستند را می‌گیرد.

بدین ترتیب با افزایش ناگهانی بهای گازوئیل، فشار شدیدی بر معیشت مردم کم درآمد وارد شد که برایشان راهی جز مقاومت باقی نماند. ابتدا اعتراض‌ها از طریق وسایل مدرن ارتباطی نظیر تویتر و فیس‌بوک شروع شد. تا آنجا که به‌ابتکار چند نفر روز ۱۷ نوامبر برای یک تظاهرات خیابانی انتخاب شده و پیشنهاد شد که تظاهرکنندگان با پوشیدن یک جلیقۀ زرد که همۀ رانندگان باید همراه داشته باشند به‌خیابان‌ها بیایند. خیابان شانزه لیزۀ پاریس نیز برای یک تجمع و تظاهرات مرکزی پیشنهاد شد. خصوصیت این خیابان اینست که علاوه بر طول و عرضش، معروف ترین مغازه های مُد فرانسه در آن و حوالی آن حضور دارند. بعلاوه کاخ ریاست جمهوری، مجلس ملّی فرانسه، وزارت داخله و نیز سفارت آمریکا و اسرائیل و چند کشور دیگر و مراکز چندین بانک و بنگاه اقتصادی دیگر در این خیابان یا حوالی آن قرار دارند.

استقبال از پیشنهاد تظاهرات در فیس بوک آنقدر زیاد بود که حکومت به‌وحشت افتاد. ابتدا سعی کرد با این استدلال که بالا بردن قیمت گازوئیل به‌خاطر مبارزه با آلودگی محیط زیست است، عمل خود را توجیه کند. ولی مردم فرانسه به‌خوبی میدانند که این ادعاهای دولت دروغی بیش نیست و هدف بورژوازی حاکم و آقای ماکرون گذاشتن بار بحران سرمایه داری جهانی بر گردۀ مردم و خالی کردن بیشتر جیب‌های خالی آنها است که مدت‌هاست با خط فقر هم‌نشین شده‌اند. سال‌هاست که این نوع ترفندها از طرف حاکمین به‌کارگرفته می‌شود وچنان عادی شده است که همه می‌فهمند. دقیقاً از دوران تاچر و ریگان که سیاست‌های نئولیبرالی بر جهان چیره شد و بانک جهانی و سازمان بین المللی پول ناظر بر اجرای این سیاست اقتصادی در سراسر جهان شدند، راندن کارگران و زحمت‌کشان به‌سوی فقر مطلق و تقدیم حاصل استثمار جهان به‌تعداد کمی صاحبان ثروت‌‌های نجومی که مالکیت وسایل تولید را در اختیار دارند سیاست عادی همۀ دولت‌ها شده است. ماکرون نیز مجری همین سیاست در فرانسه است که چون عضو اتحادیۀ اروپاست باید دستورهای این اتحادیه را اجرا کند. آزادی عمل او نیز فقط در چهارچوب دستورالعمل‌های این اتحادیه قرار دارد. او ادعا می‌کرد سیاستی نو در پیش خواهد گرفت، ولی امروز مچش باز شد و مردم او را شناختند و طبیعی است که فریاد میکشند “ماکرون استعفا کن” و از او با تخم مرغ گندیده استقبال می‌کنند

در روز موعود، صدهاهزار مردم کم در آمد، اعم از بیکاران، خورده بورژوازی، کارمندان کم در آمد و معلمان و تودۀ گستردۀ مردم تهیدست شهرهای کوچک و روستاها که بسیاری برای اولین بار در تظاهرات و یا در عملی مبارزاتی شرکت میکردند و همچنین، حاشیه نشینان و بخش‌هائی از کشاورزان به‌خیابانها ریختند. خیابان شانزه لیزه توسط یک تودۀ عظیم تظاهر کنندگان تصرف شد و جمعیت به‌سوی کاخ ریاست جمهوری به‌حرکت در آمد. نیروهای ویژۀ سرکوب در مقابل مردم خشمگین سد ایجاد کردند و زدو خورد شروع شد و تا دو هفتۀ بعد نیز با شدت بیشتر تکرار شد. آقای ماکرون موفق به بیدار کردن مقوله ای شد که مردم نام دارد : توده‌ای بی شکل و غیر قابل کنترل ! مردم نامی بود که مدت‌ها به‌فراموشی سپرده شده بود و برخی از روشنفکران، فیلسوفانه می‌گفتند که دیگر وجود ندارد. این درست همان حرفی است که در مورد طبقۀ کارگر میزدند و می گفتند که پرولتاریا دیگر وجود ندارد ولی دیدیم که وقتی همین آقای ماکرون هنگامی که به‌قانون کار دست می‌برد ماه‌ها پرولتاریای فرانسه را در تظاهرات صدها هزار نفری به‌خیابان‌ها کشانید. بورژوازی خودش هم گویا دچار توهم و خود بزرگ بینی شده است و اسیر تبلیعات دروغین خودش می‌شود که قاعدتاً فقط استفادۀ خواب کردن کارگران و مردم زحمت کش را از آن‌ها دارد. به‌همین دلیل است که دولت و رئیس جمهور فرانسه بی وقفه در مقابل خشم مردم با تکبّر تکرار می کردند که به‌هیچ وجه افزایش قیمت سوخت را پس نخواهند گرفت. این تکبّر که گاهی با توهین به‌مردم نیز همراه بود حدّی نداشت تا آنجا که همۀ مردم معترض را از زمرۀ گروههای راست افراطی نامیدند. البته در جنبشی مردمی با ابعادی چنین گسترده که میلیون‌ها نفر را در بر می‌گیرد حضور افرادی با تفکر راست افراطی کاملاً طبیعی است و با تکیه بر حضور چند فاشیست برای فاشیستی خواندن کلِّ جنبش به وقاحتی نیاز دارد که فقط در اختصاص بورژوازی هار فرانسه و دیگر نئولیبرال‌های بحران زده و دلشکسته از نفی خود توسط میلیون‌ها نفر از مردم زحمت‌کش، تعلق دارد. این را همه میدانند که ده‌ها سال سیاست نئولیبرالی دولتهای متوالی فرانسه، حتّی با ماسک سوسالیست، مردم را چنان به‌خاک سیاه نشانده است که برای اعلان نفرت خود از این حکومت‌پیشگان مردم فریب که اغلب دزد هم هستند، به راست افراطی رأی میدهند.

امروز که این مقاله نوشته می‌شود، پس از سه هفته تظاهرات که در آخرین هفته با برخوردهای شدید بین پلیس و مردم و تعدادی آتش سوزی و تخریب بانک‌ها و مغازه های شیک همراه بود، حکومت فرانسه مجبور به‌عقب نشینی شد. دولت اعلان کرد که که افزایش قیمتها را شش ماه عقب میاندازد تا کمی در باره اش فکر کنند. پس از اعلام عقب نشینی نسبی دولت، اکثریت قریب به اتفاق جلیقه زردها این عقب نشینی را کاملا نا کافی دانسته و معتقدند که دولت با اعلام عقب انداختن ۶ ماه در بالا بردن مالیات روی سوخت و دو مورد دیگر افزایش قیمت در حقیقت وقت میخرد و عقب رفته است که بهتر بپرد و اینکه به هر حال این تصمیمات به‌هیچ وجه کافی نیستند و مردم خواستار تغییراتی جدی در همۀ زمینه‌ها و بخصوص سیاست‌های اقتصادی هستند. تغییراتی که نه تنها وضع امروز زندگی و معاششان را بهتر کند، شرکت و حضور واقعی آنها را در تصمیم گیریها نیزممکن سازد. خواستهای فوری جنبش عبارتند از : معلق کردن افزایش قیمتهای گاز ، برق ، بنزین و مازوت، بالابردن قابل ملاحظۀ دستمزدها که سالهاست علی رغم بالا رفتن قیمت‌ها ثابت مانده اند و کمک به بی بضاعتان و بیکاران، استعفای مکرون ، انحلال مجلس و برگزاری انتخابات با مشارکت مستقیم نمایندگان جنبش جلیقه زردها، برقراری دمکراسی مستقیم و پاسخ گو بودن واقعی منتخبین، تغییر قانون انتخابات برای هموار کردن مشارکت نیروهای سیاسی غیر شریک در حاکمیت و ……

شورش خود به خودی مردم فرانسه دارای این خصوصیت است که نماینده‌ای ندارد تا حکومت از طریق مذاکره با آن بتواند راه خروجی پیدا کند. تمامی کوشش حکومت نیز برای پیدا کردن چند نماینده به‌شکست انجامید. در درون جنبش صحبت از مجلس شهروندان شد (که چیزی معادل کنگرۀ شوراها ست) و در درون طبقۀ حاکمه نیز پیشنهاداتی مبنی بر دعوت کردن مجلسی شد که ز نمایندگان مجلس سنا و شورا و نیز نمایندگان احزاب و تعدادی هم نماینده از طرف مردم “جلیقه زردها” تشکیل شده باشد. ولی حتّی در این پیشنهاد نیز مشکلی وجود دارد و آنهم پیدا کردن نمایندۀ جلیقه زرد هاست. امّا تا جلیقه زردها سازماندهی نشوند صحبت از نماینده کردن پوچ و بی‌معنی است. از طرف دیگر این جنبش اگر سازماندهی بشود به‌راحتی به‌صورت قدرتی در مقابل قدرت حاکمه در می‌آید که به‌تناسبِ گسترش دامنۀ خیزش قادر است به‌جائی بکشاند که تمامی ساختار چکومتی موجود را بسوزاند. اگر آقای ماکرون با استقامت در مقابل اعتراضات متشکل کارگران قادر به‌درهم شکستن آن شد، علتش بیشتر عدم گستردگی جنبش و نیز محدود ماندن آن به‌اعتراضات خیابانی بود که همه میدانند به‌نتیجه‌ای نمی‌رسد. بعلاوه در آن دوران همۀ سندیکاها با هم برسر جهت‌هائی که جنبش می بایست بگیرد توافق نداشتند : اگر تظاهرات با اعتصاب عمومی و با اشغال بنگاه‌های اقتصادی همراه می‌شد به‌احتمال قوی رژیم را به‌زانو در می‌آورد. در جنبش کنونی هنوز جای کارگران و یک اعتصاب عمومی همراه با اشغال کارخانه‌ها خالی است. جای یک حزب انقلابی نیز خالی است که بتواند به‌جنبش شکل بدهد و آنرا تا سرنگونی حکومت بورژوازی رهبری کند. این حزب، حزب کمونیست انقلابی، مدت‌هاست که در فرانسه وجود ندارد و احزاب چشمگیردیگری که امروز در فرانسه نام سوسیالیست یا کمونیست به‌خود می‌نهند، نه تجربه و نه نفوذ قابل ملاحظه ای در توده ها دارند که آن‌ها را قادر کند که رهبری این جنبش عظیم را به‌دست گیرند. ولی جنبش هنوز ادامه دارد و به‌قول خودمان ایرانی‌ها “شب آبستن است”. آیا رهبران انقلاب بزرگ فرانسه، مارا، روبسپیر، دانتن و …. دوباره زنده خواهند شد ؟ اگر زنده بشوند هم کاری از دست آن‌ها برای بورژوازی برنخواهد آمد. امروز دیگر دوران سرمایه داری به سر آمده است. این نظام که در سراسر دنیا به‌بحرانی بزرگ فرو رفته است دیگر برای اکثریت عظیم مردم جز نکبت و تیره روزی کاری نمی تواند بکند و شادی و خوشبختی مردم جای دیگر و در نظام دیگری است. دوران ما دیگر دوران انقلابات پرولتری و استقرار نظامی سوسیالیستی در سراسر جهان است.

پس بلند بگوئیم زنده باد سوسیالیسم.

اشاره: مسوولیت محتوای نوشتارها و مقاله‌های ارسالی، بر عهده نویسنده است و گذار (سامانه دموکراسی و داد)، دیدگاه‌ها و آرای مطرح شده در محتوای مطالب را ارزش‌گذاری نمی‌کند. هدف این سامانه مهیا کردن تریبونی آزاد برای بیان آرا و دیدگاه‌های مختلف در راستای گذار از حاکمیت اسلامی‌به دموکراسی است.

 

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

15 − 5 =