نظام بحران‌پرور، ملت بحران‌زدا: چگونه ساختار معیوب جمهوری اسلامی را با همگرایی نوین اجتماعی فروبپاشیم؟

نویسنده مقاله :کامران چاه‌تل

مقدمه: پایان عصر پنهان‌کاری و آغاز شفافیت زنده

جمهوری اسلامی دیگر نه به‌عنوان یک نظام سیاسی، بلکه به‌عنوان کارخانه بحران‌سازی در لایه‌های امنیتی، اقتصادی و اجتماعی بازشناخته می‌شود. در میانه‌ی فروپاشی تدریجی مشروعیت، حاکمیت تلاش می‌کند با ایجاد بحران‌های مصنوعی و مدیریت تصنعی آن‌ها، کارآمدی خود را “بازسازی رسانه‌ای” کند. اما نسل امروز، نسل شکوفه‌ها، دیگر آن توده خاموش دیروز نیست. در آستانه یک دگرگونی، پرسش اساسی این است: چگونه می‌توان از دل بحران‌های مصنوعی، گذار واقعی و سازنده را مهندسی کرد؟

بخش اول: نظام بحران‌پرور؛ از بازداشت مهندسی‌شده تا حذف رانتی خودی‌ها

۱. حذف برنامه‌ریزی‌شده منتقدان و خودی‌های مزاحم
جمهوری اسلامی، به‌ویژه از سال ۱۳۹۸ به این‌سو، مدل جدیدی از “مدیریت تهدید” را پیاده کرده که در آن، خودی‌های رده‌پایین که دچار فساد مالی یا اختلافات درونی می‌شوند، به شکل نمایشی محاکمه می‌شوند تا هم سرمایه‌هایشان مصادره گردد و هم «نمایش عدالت» ساخته شود. پرونده‌های مانند اکبر طبری یا اخیراً بازداشت برخی مدیران شهرداری تهران را می‌توان در این الگو گنجاند.

۲. مدیریت بحران‌های مصنوعی؛ ابزار بقای حکومت
افزایش قیمت بنزین (آبان ۹۸)، حذف ارز ترجیحی، یا بحران در حوزه دارو و درمان همگی با مهندسی قبلی و آگاهی حاکمیت شکل گرفت. این بحران‌ها پس از تهدید اجتماعی، با اقدامات موقتی مثل یارانه یا دستگیری‌های نمایشی مدیریت شده و به نام “کارآمدی نظام” ثبت می‌شود.

بخش دوم: تضاد منافع در سیاست بین‌الملل؛ چرا برخی قدرت‌ها خواهان ماندگاری جمهوری اسلامی‌اند؟

۱. ژئوپولیتیک توازن ناپایدار
برای بسیاری از بازیگران جهانی – از اروپا تا کشورهای حاشیه خلیج فارس – ایران ضعیف‌شده اما کنترل‌پذیر، بهتر از یک ایران انقلابی و آزاد است. مثال: سکوت معنادار غرب در مقابل سرکوب خیزش ۱۴۰۱. هدف: حفظ کریدورهای انرژی، کنترل موج پناه‌جویان و تجارت پنهانی با نهادهای امنیتی نظام.

۲. نقش چین و روسیه در «تضمین ماندگاری» حکومت
پیمان‌های بلندمدت امنیتی و اقتصادی، با واگذاری امتیازهای سنگین به چین و روسیه، نه تنها منافع ملی را نابود کرده بلکه بقای حکومت را به اراده‌ی قدرت‌های شرقی گره زده است.

بخش سوم: زندگی روزمره در محاصره؛ ابرچالش‌های زیستی و معیشتی

۱. فقر ساختاری و تهی‌شدن طبقه متوسط
طبق داده‌های مرکز آمار ایران (۱۴۰۳)، بیش از ۶۲٪ خانوارهای شهری زیر خط فقر هستند. نابرابری منطقه‌ای و تبعیض ساختاری، موجب گسترش نارضایتی در استان‌های محروم مثل سیستان، خوزستان، ایلام، کردستان و بلوچستان شده است.

۲. تخریب زیست‌بوم، مهاجرت معکوس و بحران آب
خشک‌شدن تالاب‌ها، سدسازی‌های بی‌رویه، و مدیریت ناکارآمد آب، میلیون‌ها نفر را به سوی مهاجرت اجباری و شهرک‌های حاشیه‌ای رانده است. مثال: مهاجرت ساکنان خوزستان به اطراف کرج و قم طی سال‌های اخیر.

بخش چهارم: نسل شکوفه‌ها، نیروی میانه و بازخوانی درس‌های گذشته

۱. نسل جدید؛ تکنو-اجتماعی و پویا
این نسل با محوریت جوانان ۱۸ تا ۳۵ سال، دیگر صرفاً دنبال نان نیست؛ او هویت، آزادی، برابری و کرامت می‌خواهد. او رسانه می‌سازد، تولید محتوا می‌کند، زبان جهانی دارد، و به دنبال افق‌های مشترک بین‌نسلی است.

۲. نیروی میانی؛ پل میان گذشته و آینده
افرادی از نسل ۵۰ و ۶۰ که تجربه سرکوب، زندان و انقلاب را زیسته‌اند، اگر به جای “وصایت” بر جوانان، نقش پشتیبان را بپذیرند، می‌توانند به عنصر کلیدی در هم‌افزایی اعتراض‌ها بدل شوند.

۳. درس‌های گذشته: چرا انقلاب ۵۷ به استبداد انجامید؟
نبود ساختارهای مشارکتی، نبود شفافیت و اعتماد به رهبران کاریزماتیک بدون پاسخ‌گویی، دلیل اصلی گذار معکوس انقلاب ۵۷ بود. این‌بار باید بر ساختار افقی، شفافیت و پاسخ‌گویی هم‌گرا ماند.

بخش پنجم: تنها راه گذار پایدار – هم‌پیوندی اعتصابات، اعتراضات و بازتعریف ملت

پیشنهادهای نوین برای تغییر ساختاری واقعی:

1. تشکیل شبکه‌های افقی اعتصاب در مشاغل کلیدی (حمل‌ونقل، انرژی، آموزش و خدمات عمومی) بدون رهبری متمرکز ولی با پیوند همدلانه.

2. تدوین منشور مطالبات اجتماعی مشترک از پایین به بالا با مشارکت اصناف، زنان، دانشجویان و اقوام مختلف. نمونه موفق آن، “منشور زاگرس برای عدالت آبی” در کردستان.

3. ایجاد شوراهای مردمی محلی آنلاین و حضوری برای تصمیم‌گیری منطقه‌ای با ابزارهای دیجیتال (مثلاً با استفاده از پلتفرم‌های رمزنگاری‌شده).

4. استفاده از زبان و نشانه‌های فرهنگی مشترک برای پیوند ذهنی بین مردم مرکز و پیرامون.

5. بازسازی حافظه مشترک مبارزاتی از طریق مستندها، روایت‌های تجربی و فضای هنر خیابانی.

نتیجه‌گیری: آینده‌ای دیگر ممکن است، اگر ساختار را از پایین بازسازی کنیم

اکنون زمان آن نیست که تنها آرمان‌خواه باشیم. باید ساختار ساخت. آن‌هم از پایین، با پیوند نارضایتی صنفی، خواسته‌های فرهنگی و انرژی نسل جوان. این‌بار، گذار نه با فتح یک نهاد حکومتی، بلکه با بازتعریف ملت، بازسازماندهی جامعه مدنی، و انباشت تدریجی توان مردمی رقم خواهد خورد. جمهوری اسلامی، با بحران‌هایی که خودش ساخته، در حال فرسایش است. اما جامعه مدنی، اگر ساختاری نو و هوشمندانه بسازد، می‌تواند نقطه پایان آن را نه با خون، بلکه با خرد و همبستگی رقم بزند.

تاریخ نگارش:یکشنبه/۱/ژون/۲۰۲۵
🌹🙏✌

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

هفده − چهارده =