خاطرات خانه زندگان (قسمت ۲۴)؛ “نامش بر برف نوشته بود. خورشید ذوبش کرد و آب آن را با خود برد.”

خاطرات خانه زندگان قصّه نیست، نردبان است. نردبان آسمان. آسمانِ نهانِ درون که در ژرفا و پهناوری کم از آسمان برون نیست.

در خاطرات خانه زندگان، شخصیت‌ها، موقعیت‌ها، رفتارها و حادثه‌ها، سرگذشته‌ها و تجربه‌ها هر کدام تمثیلی در خود نهفته دارند و باید از این زاویه به آن نگریست.

«خاطرات خانه زندگان» با نکات ظریفی همنشین است که تنها با شنیدن آن، می‌توان دریافت.


در قسمت بیست و چهارم «خاطرات خانه زندگان» با اشاره به قتل ۹ نفر از زندانیان سیاسی زمان شاه، (۵۴/۱/۲۹)، با خانم میهن قریشی (همسر خوب و باوفای بیژن جزنی) صحبت کرده‌ام.

«آندری آرسن‌یویچ تارکوفسکی» Андрей Арсеньевич Тарковский در فیلم سینمایی «نوستالژیا» داستان انسانی را به تصویر می‌کشد که تمام زندگیش را به «گذراندن یک شمع» روشن از درون یک گندآب سپری می‌کند و همه اش دل نگران این است که شمع خاموش نشود. آزادیخواهان میهن ما نیز که در میارزه با خودکامگی جان فدا کردند دغدغه شان گذراندن شمع روشن وجودشان از میان تاریکی بود، از کثافت حقیری که گاه همه جا را فرا می‌گیرد و همه را تابع تعادل قوا کرده، به رکوع و سجود می‌کشاند.

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

دوازده − 1 =