عهد نامه با خون یاران

نویسنده:کامران چاه تل(ترکیه)

شبیخون به مرگ: بوسه بر دار، آوازِ آغاز

در سرزمینی که اعدام، زیباترین فرزندان را می‌دَرَد،
لبخند بر چوبه‌ی دار، یک شبیخون به مرگ است.
در جایی که طناب، دروغ را بر حقیقت می‌پیچد،
آزادگان با بوسه، شرافت را به دار می‌سپارند تا از آن، درختی روییده شود…
درختی از نژاد جسارت، از ریشه‌ی آگاهی، از گلوی بی‌نقاب.

محسن روح‌الامینی، نوید افکاری، محسن دگمه‌چی، فرزاد کمانگر، زهرا بنی‌یعقوب، ندا آقاسلطان،خدا نور لجعی و هزاران بوسه بردار دیگر تا مجاهد کور کور…
نه مرده‌اند، نه خاموش.
آن‌ها نقاره‌ کشان جنبشی هستند که مرگ را می‌کُشد و زندگی را در میدان فریاد می‌زند.

هر اعدام، ناقوس آغاز انقلاب نوینی‌ست،
نه چون انتقام، بلکه چون طغیان نور بر شب.
اعدام، آن‌گاه که برای آزادی‌ست،
تپشِ دیگری از زندگی‌ست در تن آیندگان.

ما را با زنده‌ماندن چه کار،
اگر با خفت باشد؟
ما را با نفس کشیدن چه سود،
اگر واژه‌هامان در زنجیر باشد؟
بهتر آنکه بمیریم، اگر مرگ‌مان جرعه‌ای روشنی بر دهان جهان باشد.

ایستادن بر دار، یعنی خندیدن به ترس.
یعنی تبدیل بند به بستر تولد.
یعنی واژگون‌سازی مفهوم مرگ:
مرگِ مرگ.

آری، رفیق، اینک زمان «طغیانِ واژگان» است.
واژگانی که تا کنون از ترس سرکوب در سلول حنجره حبس بودند.
زمان آن رسیده که شجاعت را هم‌آغوشی کنیم، نه کلمات بی‌رمق را.

نسل بعد، می‌رقصد بر گور ستم، اگر ما بر پای خیزیم

آنکه بر دار می‌رود،
اگر نامش با شرافت آمیخته باشد،
تاریخ را از نو می‌نویسد،
نسل‌ها بعد، شادی‌ شان را مدیون او خواهند بود.

بیایید هر اعدام را بدل به قیام کنیم،
هر گریه را به خروش،
هر قبر را به ریشه.
نه برای مرگ،
که برای خیزش.
نه برای خون،
که برای شرافتِ زندگی.

فرجام: پایان استبداد، آغاز بیداری

از امروز، هر قطره اشک مادرِ اعدامی،
هر فریاد پدر،
هر تصویر بر دیوار،
هر اسم بر سینه‌ی کوچه‌ها،
و هر سطر از این مقاله،
اعلامیه‌ای‌ست علیه اعدام.

این نه یک مقاله،
که نقش اول یک قیام‌نامه است.
برای آن‌که در آینده، وقتی فرزندان‌مان می‌پرسند:
«شما در دوران مرگ چه کردید؟»
با سرافرازی بگوییم:
ما مرگ را شکست دادیم.

پنج شنبه ۱۳/ژون/۲۰۲۵

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

یک × پنج =